درباره وبلاگ


سلام دوست عزیزم، از اینکه به angelicallover قدم گذاشتی و باعث خوشحالی من شدی ممنونم. امیدوارم لحظات خوبی رو توی angelicallover سپری کنی. در ضمن، اگه درباره بیوگرافی من کنجکاوی، به پروفایلم سر بزنيد
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1

فال انبیاء
فال انبیاء

فرشته ی عاشق




رفتم جلسه ثبت نام ۱ساعت وایسادم.

یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟

پـَـــ نَ پـَـــ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم !

.
.
.

مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!

پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن !

.
.
.

به یارو میگم حاجی, بزن تو دنده من هول میدم روشن شه.

میگه بزنم ۲ ؟ پَـــ نَ پَـــ بزن ۳فوتبال داره !

.
.
.

رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین،

میگه بال مرغ؟

پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم !

.
.
.

پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟

میگم بهشت زهرا ! میگه واسه چی ؟ میگم واسه پدر بزرگم.

میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور !

.
.
.

مامانم سفره پهن کرده بود ,بهش گفتم میخوای شام بیاری؟

گفت: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ میخوام گلای سفره رو اب بدم !

.
.
.

دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم ازراه اومده میگه خوابه؟

میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!

.
.
.

سر سفره عقد ، حاج آقا: آیا بنده وکیلم ؟

عروس: پـَـ نـَـ پـَـ  متهمی !
 

  

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 20:49 ::  نويسنده : کامران

تو اتوبوس از رو صندلی پا شدم جامو بدم یه پیرمرده میگه پا شدی من بشینم؟

پـَـ نـَـ پـَـ پا شدم با میله های اتوبوس استریپ تیز برقصم شما مسافرا تا مقصد حال کنین.

.
.
.

ساعت ۸ صبح کلاس داریم .منم خمیازه میکشم و دهنم یه متر باز میشه .

 استاد میگه چیه خوابت میاد؟ پـَـ نـَـ پـَـ میخوام بخورمت

.
.
.

تو ایستگاه متروی آزادی یکی ازم پرسید اینجا آخرشه؟ منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ نیم

ساعت برای ناهار و نماز نگه داشته بعد دوباره راه میوفته

.
.
.

دوازده شب رسیدم دم خونه کلید نداشتم به داداشم زنگ زدم

میگم یواش درو باز کن بقیه بیدار نشن .میگه در خونه رو؟

پَـــ نَ پَـــ در یخچالو!!! سر شب گرمم بود رفتم پشت تخم مرغها !

.
.
.

دارن گوسفندرو قربونی میکنن … یه آفتابه آوردن که بش آب بدن

اومده میگه میخوان با آفتابه بش آب بدن؟!

پَ نه پَ آفتابه آوردن ببرنش دستشویی استرسش از بین بره !

.
.
.

رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟

پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی…!

.
.
.

تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم ، یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید

دوستم گفت گوشیتو دزدید ؟ گفتم پـَـــ نَ پـَــ برد سیستم عاملشو آپدیت کنه فردا میاره !

.
.
.

شیشه رفته تو دستم , دارم از درد جیغ و داد می کنم

به رفیقم میگم در بیار, میگه شیشه رو؟

میگم پَــــ نَ پَــــ , ادای من و در بیار شاد شیم !
  



ادامه مطلب ...


یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 20:46 ::  نويسنده : کامران

تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه داری تعمیرش میکنی ؟! پَ نه پَ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم !!

.
.
.

با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پَ نه پَ اومدیم بکوبیمش 3 طبقه بسازیم!!!

.
.
.

رفتم سر خاک خدا بیامرزی دارم خرما تعارف می کنم ، طرف برداشته میگه فاتحه است دیگه نه؟ پَ نه پَ خدا بیامرز زنده شده داریم جشن می گیریم!

.
.
.

با دوستم توى خيابون داشتيم ميرفتيم،مأمور راهنمائی و رانندگى داشت يكى رو جريمه ميكرد
دوستم به راننده گفت داره جريمه ت ميكنه؟
گفتم پ نه پ داره باهاش احوال پرسى ميكنه

.
.
.

یارو اومده مغازه یه حوله برداشته میگه آقا اینا حوله ست؟
میگم پ ن پ نون بربریه ، کنجدی هم دارم !

.
.
.

تنهایی داشتم کمد اتاقمو جابجا میکردم مثل هرکول دودستی کمدمو تو بغل میگرفتم جابجاش میکردم مادرم از راه رسید پرسید کمدتو جابجا میکنی؟
گفتم پ ن پ دلش گرفته بود بغلش کردم دلداریش بدم !

.
.
.

یه گنجشک مرده رو یکی از دوستام داره خاکش میکنه داداشم میگه دارن خاکش میکنن؟
میگم پـَـــ نــه پـَـــ دارن میکارنش واسه سال بعد محصول بده!!!

.
.
.


واسه عید قربون گوسفند گرفتیم..همسایمون اومده میگه میخوای قربونی بدین ؟
میگم پ نه پ گذاشتیم دم در حاجی که از مکه اومد یاد داستان اسماعیل و پدرش بیفته !



ادامه مطلب ...


یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 20:43 ::  نويسنده : کامران

رفتم به كنار دلبرم باشادى * گفتا كه چه خوب ياد من افتادى * گفتم صنما تو عشق را استادى * گفتا په نه په تو ياد من ميدادى

.
.
.

به مامانم می گم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام، هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان... میگه: یعنی زن می خوای پدرسوخته؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم !

.
.
.

مادر دانش آموزِ اومده مدرسه....معلم بهش میگه با بچتون ریاضی تمرین کنین....میگه تو خونه؟
پَـــ نَ پــــ تو زمین های خاکی ! اکثر قهرمانا از زمین های خاکی شروع کردن !!!

.
.
.

یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره!!
پَـــ نَ پَــــ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !

.
.
.


زنگ زدم ۱۱۰، یارو پرسید اتفاقی‌ افتاده؟
گفتم: پـَـــ نَ پـَـــ شما زنگ نزدید نگران شدم، گفتم حتما اونجا اتفاقی‌ افتاده!!!

.
.
.

روز مادر یه گل رز خریدم داشتم میرفتم خونه! دوستم منو دیده میگه: بــه بــه گل خریدی!! گلِـه رزِ !؟؟
میگم پــ نـــ پــ گل خداداد عزیزی به استرالیا توی مقدماتی جام جهانی 1998ههه!میخوای صحنه آهسته اش رو نشونت بدم!؟!؟ !!

.
.
.

رفتم بانک میگم میخوام حساب باز کنم ...متصدی میگه اومدی حساب باز کنی ؟؟؟
میگم پ نه پ اومدم 3000 میلیارد دیگه اختلاص کنم !!!!!

.
.
.

کامپيوترم يه ويروس وحشي گرفته بود رفتم کلي پول آنتي ويروس اورجينال دادم بعد سه ساعت اسکن ويروسه رو پيدا کرده پيغام داده: آيا مطمئن هستيد که مي خواهيد اين ويروس را حذف کنيد؟
پـــ نه پـــ مي خوام ازش نگهداري کنم بزرگ بشه عصاي دستم بشه! 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 20:32 ::  نويسنده : کامران

سخت است که دور از رخ دلدار بمیرم / از حسرت گل در صف گلزار بمیرم

درد است مرا ، کز غم هجران تو دلبر / باشی تو طبیب و من بیمار بمیرم . . .


گلهای بهشت سایبانت / یک دسته ستاره ارمغانت

یک باغ از گلهای نرگس / تقدیم وجود مهربانت  . . .



تو کی هستی که همه فکر و خیالم شده تو /  تو شدی زندگی من ، همه یادم شده تو

یاد تو در خاطراتم وقتی پیدا می شود / می رود دنیا ز یادم چون که یادم شده تو . . .



دستم از دستت جداست / این تمام ماجراست

دلخوشم شاید بیایی / فردا هم روز خداست . . .





خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان / باید از جان بگذرد هرکه شود عاشقشان

روز اول که سرشتند ز خاکی گلشان / سنگی اندر گلشان بود ،  همان شد دلشان . . .



قاصدک شعر مرا از بر کن  برو آن گوشه ی باغ  سمت آن نرگس مست

و بخوان در گوشش و بگو باور کن ، یک نفر یاد تو را دمی از دل نبرد . . .



یادت باشه زیر گنبد کبود / تو بودی و من و کلی آدمای حسود

تقصیر همون حسوداست که حالا / هستی ما شده یکی بود یکی نبود . . .



تا نرفتی به سفر ، همسفری پیدا کن / تا نبستی ز جهان دیده ، بری پیدا کن

به مثل هست بشر صید و جهانش چو قفس / بهر پرواز ، بر و بال و پری پیدا کن . . .

 

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 20:19 ::  نويسنده : کامران